سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آن کس که بی دانش دست به کاری زند، بیش از آنکه اصلاح کند تباه می سازد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

نیلوفرانه



 

بسم الله الفالق الحب و النوی

امروز یاد اون زمانی افتادم که امریکا بودم و بعد یاد افریقا و روزای سختی که اونجا داشتم .

امریکاکه بودیم همه بهمون سفارش می کردن : از ساعت شش اونورتر بیرون نباشیم و اگر دیدیم یکی داره می میره هم سوار ماشینمون نکنیمش . خب اولش برا ما که به شدت با فرهنگ ایرانی مون به اون جا قدم گداشته بودیم باور این رفتارا سخت بود و به نظرمون خیلی غیر متمدنانه و غیر انسانی میومد و نمی تونستیم بپذیریم که همچین رفتاری با بندگان خدا داشته باشیم . اونم در حالی که مثلا به کمک ما نیازی داشته باشن ، باید از کنارشون می گذشتیم چون ممکن بود به خودمون اسیبی برسونن . ایرانیا حق داشتن و این برخورد به ما اختصاص نداشت . در جایی که مدعی تمدن بودن اون قدر توحش بود که برای حفظ جونت باید از جون ادمای اطرافت می گذشتی. و دختر من همیشه در ارزوی بازگشت به ایران بود و در حسرت روزهای ایرانی تا از اون تمدن متوحشانه امریکایی به دور باشه .

اومدیم افریقا . و در کشوری که مقر سازمان ملل هم اون جا بود و به همین دلیل خیلی بهتر از افریقای متصور ما بود . این جا هم دوستان ی سری سفارشایی کردن که بازم ما باهاش مشکل داشتیم . این بار می گفتن اگه رانندتون پیاده نشد براتون درو باز کنه به شدت باهاش برخورد کنین . اگه برای خودتون غدای تازه دارین حتما برای نگهبانتون غذای مونده دیروز رو بدین .و از این دستورای غیر قابل درک برای ما که ای بابا رسم مسلمونی نه اینه و .... اما این بار ما به سفارشا گوش ندادیم تا اینکه دیدیم ای دل غافل ! این راننده و نگهبان دیگه خدا رو هم بنده نیستن و هر روز از روز قبل بهونه گیرتر می شن و تازه اون جا بود که متوجه شدیم هموطنامون راست می گن . این بیچاره ها این قدر در استثمار قرار داشتن که قدرت تفکرشون صفر بود و اگر ما باهاشون اون طور رفتار کنیم به قول معروف چون جاهل نگه داشته شدن نمی فهمیدن و ی جورایی پررو می شدن .این جا هم ی طوری مثل امریکا بود . این جا توحش بود و اون جا تمدن البته ظاهرا .

اما تموم حرفم

 اینکه بالاخره به مملکتمون برگشتیم و کلی خوش حال . اما امروز پشیمونیم . چون اگه اونجا توحش بود هم خودش بود و هم ظاهرش و اگه تو امریکا توحش متمدنانه بود هم خود ش بود و هم ظاهرش. به ی زبون روون تر دورویی و نفاق ازش خبری نبود . همه همونی بودن که بودن اما الان تو ایران ی عده به اسم مسلمونی به هر چی مسلمون هر چی دلشون می خواد می گن و هر کاری دلشون بخواد می کنن.

اگه با اگاهی باشه یه شدت امریکاییه و حکایت از ی تمدن متوحشانه رو می کنه و اگه از سر جهل باشه همون توحشه محضه . با این تفاوت که این جا نه از اون فرهنگ اومانیستی و فردگرا خبری هست و نه از اون استثمار فکری . و در نتیجه نمی شه هیچ توجیهی برای این رفتارها داشت و نمی دونم فرهنگ ناب و اصیل اسلامی و ایرانی ما کجا رفته که مدعیان مسلمونی ار هر چی نامسلمون هم نا مسلمون تر شدن. امروز دخترم به شدت دوست داره که از این فضای به ظاهر اسلامی به همون بلاد کفری بره که لااقلش دروغ توش نیست . نامردی و ناجوون مردی نباشه . تهمت نباشه. نمی گم اون جا از این خبرا نیست . هست و بیشتر از این جا اما همه چی روه . کسی دو دوزه بازی نمی کنه . کاش ی کسی ی جوابی برا من داشته باشه و بتونه توجیهم کنه که ایران ما واقعا اسلامیه و مردمش واقعا مسلمون .

 

 


نوشته شده توسط: نیلوفرمرداب



 RSS 
خانه
شناسنامه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک

:: کل بازدیدها ::
4797

:: بازدید امروز ::
0

:: بازدید دیروز ::
6

:: اوقات شرعی ::

:: درباره من ::


:: لینک به وبلاگ ::

نیلوفرانه

:: اشتراک ::